جدول جو
جدول جو

معنی ز ما - جستجوی لغت در جدول جو

ز ما(زَ / زَ)
مخفف از ما. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به ’از’ و ’ما’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زگما
تصویر زگما
(دخترانه)
نام پلی در زمان سلوکیآنکه سلوکیه را به شهر آپاما وصل می کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باز ماندن
تصویر باز ماندن
به جا ماندن، باقی ماندن
عقب ماندن، واپس ماندن
از کار ماندن، به مقصود نرسیدن
خسته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زعما
تصویر زعما
زعیم ها، کفیل ها، پذرفتارها، رئیس ها، رهبرها، پیشواها، بزرگان قوم، جمع واژۀ زعیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاجز ماندن
تصویر عاجز ماندن
ناتوان شدن، درماندن، کنایه از خسته شدن، به ستوه آمدن، عاجز شدن
فرهنگ فارسی عمید
از شهرهای قدیم زوجیطانیا در آفریقا واقع در 150کیلومتری کارتاژ (قرطاجنه) از طرف جنوب غربی است، نام این شهر بخاطر نبردی که میان رومیها و کارتاژیها روی داد و سردار رومی، سکیپیون (سقیپیون) بر سردار معروف قرطاجی آنیبال پیروز گشت (202 قبل از میلاد) در تاریخ مشهور است، اهالی این شهر پس از آنکه کارتاژ در 146 قبل از میلاد بدست نومیدی (الجزائر کنونی) افتاد در برابر ایشان تسلیم شدند وزاما مرکز اختصاصی حکام گردید، میتلوس در 109 قبل از میلاد خواست حکومت این شهر را بدست گیرد و نتوانست و رومیها در 46 قبل از میلاد یعنی پس از مرگ ’گوبای’ نخستین آن راویران ساختند این شهر امروز زواریم نامیده میشود، (از دایره المعارف بستانی)، مؤلف ملحقات المنجد آرد:موضعی است در شمال آفریقای قدیم و در نزدیکی آن بسال 202 سقیپیون، سردار رومانی لشکر هنیبعل (آنیبال) را فراری ساخت - انتهی، در الموسوعه العربیه آمده: درنومیدی یعنی، الجزایر کنونی واقع است و در 202 قبل از میلاد نبردی در آن بوقوع پیوست ودر آن نبرد رومیها به سرداری ’سییو’ کارتاژیها را که رئیسشان حانی بعل (آنیبال) بود شکست دادند - انتهی، و رجوع به آنیبال شود
لغت نامه دهخدا
عاشق باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 18) :
عبدای توام مریز مر عبدا را
زهمای توام میاکشان زهما را.
قریحی (از لغت فرس ایضاً)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جز مازج
تصویر جز مازج
پارسی تازی گشته گزمازگ میوه درخت گز
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از اقسام سفره ماهی که دارای دو عضو مولد الکتریسیته در بدن است
فرهنگ لغت هوشیار
فرصت فرار نماندن: وقت ضرورت چو نماند گریز دست بگیرد سر شمشیر تیز. (گلستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاز ماغازی
تصویر غاز ماغازی
کاشی غاز مغازی. کاشی معرق، رنگی است پرطاوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاجز ماندن
تصویر عاجز ماندن
ناتوان ماندن درمانده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرکز مالیات
تصویر تمرکز مالیات
وندساری باژها
فرهنگ لغت هوشیار
مالیدن پوز (چنانکه سگ برای صاحب خود)، تنبیه کسی بوسیله دشنام کتک یا جریمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روز ماه
تصویر روز ماه
حساب روز و ماه و سال تاریخ
فرهنگ لغت هوشیار
عقب ماندن عقب افتادن واپس افتادن، از کار ماندن و بهدف نرسیدن خسته شدن، بجا گذاشتن بجا ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
عقب مانده، عقب افتاده، از کار مانده، خسته، بجا مانده، پس مانده، خویشاوند کسی که پس از مرگ وی از و میراث برد، جمع بازماندگان
فرهنگ لغت هوشیار
عقب ماندن عقب افتادن واپس افتادن، از کار ماندن و بهدف نرسیدن خسته شدن، بجا گذاشتن بجا ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
عقب مانده، عقب افتاده، از کار مانده، خسته، بجا مانده، پس مانده، خویشاوند کسی که پس از مرگ وی از و میراث برد، جمع بازماندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از ما بهتران
تصویر از ما بهتران
زنان، پریان، جن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زعما
تصویر زعما
سران، مهتران، روساء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مو از ماست کشیدن
تصویر مو از ماست کشیدن
کنایه از بسیار دقیق بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روز ماه
تصویر روز ماه
حساب روز و ماه و سال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باز ماندن
تصویر باز ماندن
((دَ))
واماندن، پس افتادن، به جا ماندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از از ما بهتران
تصویر از ما بهتران
((~. اُ دَ))
پریان، جن ها، کنایه از صاحبان قدرت و توانگران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنازل از مالکیت
تصویر تنازل از مالکیت
Disownment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گراز مانند
تصویر گراز مانند
Husky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
داماد شوهر خواهر
فرهنگ گویش مازندرانی
داماد، شوهرخواهر، شوهر دختر
فرهنگ گویش مازندرانی
شوهر خواهر، داماد
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از گراز مانند
تصویر گراز مانند
rouco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنازل از مالکیت
تصویر تنازل از مالکیت
отказ от наследства
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنازل از مالکیت
تصویر تنازل از مالکیت
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گراز مانند
تصویر گراز مانند
heiser
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گراز مانند
تصویر گراز مانند
chrapliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی